متننگار
فارسی
عاشقانه
حافظ
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت
مولانا
رفتم به طبیب جان گفتم که ببین دستم هم بیدل و بیمارم هم عاشق و سرمستم
علیرضا بدیع
آغوش تو چقدر مى آید به قامتم در آن بـه قدرِ پیرهن خویش راحتم
کوروش نامی
رمضان مردیست عاشق که به خاطر دیدن روی ماه شوال معشوقه اش دست به اعتصاب آب وغذا زده است
تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
فیض کاشانی
ناامیدم مکن از دولت وصلت ای دوست که ز تو ،غیر تو دانی ،که ندارم امید
نیما معماریان
فرق می کند وقتی ژاکتِ من از دست های تو نتواند جدا شود و دست هایم باقی بماند در جیب هایت
سعدی
بازآ که در فراق تو چشم امیدوار چون گوش روزه دار بر الله اکبر است
افشین یداللهی
امشب کنار غزلهای من بخواب شاید جهانِ تو آرامتر شود
فاضل نظری
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
جواد نعمتی
یک صورت گرد و دو ابروی کشیده ماه من الزامی به آرایش ندارد
لب را گزیدم تا مبادا گفته باشم چشمان آبی رنگت آرامش ندارد
باد پیغام رسان من و او خواهد ماند گرچه خود بی خبر از بوسه ی پنهانی ماست
بیدل دهلوی
بینقابی های گل بی التفات صبح نیست آنقدر واگشت آغوشت که من رسوا شدم
حزین لاهیجی
آمد ز طرْفِ کویَت صبحِ ازل نسیمی بوی تو را گرفتیم ما و بهار هر دو
فاطمه ریگی
چه تنهایی دلگیری چه خودخواهی شیرینی چقدرخوبه که میدونی توی قلب وتو دنیاشی...
دلتنگم و دیدار تو درمان من است بی رنگ رخت زمانه زندان من است
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
امید صباغ نو
ترسِ شیرین و مبهمی دارد اینکه در انحصار " یک " نفری
سید علی صالحی
پرده را کنار بزن، در پایان ، عشق پیروز است!
به غیر از عشق آوازِ دُهُل بود هر آوازی که در عالم شنیدم...
گر چشم دلم به صبر بودی جز عشق ندیدمی مهمات
هادی کامران
شعر را کوتاه دوست دارم، موهای تو را بلند...
بهروز یاسمی
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم چند وقت است که هر شب به تو می اندیشم!
1
2
پشتیبانی